عکس یه افطاری ساده در روز میلاد کریم اهلبیت علیهم السلام..
سَـــــلویٰ
۱۵۱
۳.۶k

یه افطاری ساده در روز میلاد کریم اهلبیت علیهم السلام..

۲۹ فروردین ۰۱
وقتی ماه از دریچه تابید..
امروز به تقویم قمری ، بتقارن میلاد نور دیده خانه ی زهرای مرضیه سلام الله علیها ،روزیست که خداوند ترا بما هدیه نمود..توأمان با گریه ی تو،شوق مادرو پدر شدن ما فزونی گرفت ما کنار تو بزرگ شدیم..لبخند زدی گل از گلمان شکفت..تبدار شدی ،اندوه عالمی به دل کشیدیم..دامن گلدار که پوشیدی ، دلبریت صد چندان شد..واژه به واژه با تو شعر شدیم وشکفتیم تا روزیکه دستت را در حیاط مدرسه ای رها کردیم تا روحت را به نسیم علم مهمان کنیم که آدمی هرچه که دارد از بالندگی فکر واندیشه اش وام میگیرد..در مسیر هموار کردن تعالی اندیشه ی تو بود که پا بپایت قلم گرفتیم و جمله نوشتیم...روزها سپری شد و در سالروز تولدت در صبح نیمه ی رمضان ،به گاه مادر شدن مادر سادات علیها سلام، تویکباره بزرگ شدی...اما نه به مفهوم یک بزرگ ،بلکه بمفهوم والاتر وبالاتر.. ، به اتمام نه سال کودکی ، تو با کودکیت به یک معامله ی بزرگ دعوت شدی..چادر کوچکی بسر و رو به قبله گاه نور ایستادی واولین نمازت را به لکنت آغازین تمامش نمودی..اما این پایان نبود..آغاز یک تعهد بود..تعهد دادی که سپاسگزار بودنت باشی.سپاسگزار فرصتی که بتو داده شد تا ریحانگی کنی.. فرشتگی کنی..سائل نور باشی و برای راهت راهنما را گم نکنی..تعهد دادی در روزگارانی که نگهداشتن ایمان از نگه داشتن آهن گداخته ای در دست سخت میشود معصومیتت را خدا برایت نگه دارد. وبرای همه ی عمر در دامان محبتش نگهدار لحظه هایت باشد... امروز پس از چند سال از این تعهد شیرین، در سحر گاه نیمه رمضان ۱۴۰۱ ، لحظه ای که ماهِ تمام، از دریچه ی پنجره ی خانه ،به من نگاه کرد.وتو کمی آنورتر نشسته کنار جانماز کوچکی ،مفاتیح بدست ،منتظر صدای اذان بودی دل آرام شدم ..الحمدلله رب العالمین که خدا همچنان ترا در آغوش مهر خود دارد..
جان مادر یادت باشد در این فرشتگیها،باید بزرگ شوی..تجربه کنی..به بالندگی برسی.. حقوقت را قدر بدانی ،جایگاهت را در آفرینش والاترین حساب کنی ..چرا که تو والاترینی.. چون خدا نعمت همکلامی با خودش بتو بخشید..فرشته شدی که در امان نگاه او باشی ..
عزیز مادر..
تو ریحانه ی خلقتی...رائحه ای برنگ بهار از بهشت خدا...روشنایی برای خانه ی دل مادر..قوت قلب بابایی..و شرنگ امید از برای برادر..ومایه ی دلگرمی برای عزیزانیکه تو را به جان دوست میدارند..
خداوند زمانی که ترا آفرید ، میخواست حواسش به قلبهای دیگر خانه باشد..تو سرشار از عاطفه ومحبتی ..تو راحله ای برنگ صورتی ، که تا مدتها ،خانه بوی لاک ولواشک از تو بیادگار خواهد داشت.. بمانی برایمان عزیزکم ..بمانی در امان نگاه خدا..بمانی بخاطر فرشته های آینده ...که زمین در هر زمان به فرشته ها ومادر فرشته هانیاز مبرم دارد...


میز افطاری برای جشن تکلیف دخترم حنا💖
...